تولد 3 سالگي _شهران
اردبيل 87
12 خرداد 87 اولين باري بود كه به اردبيل ميرفتم.راه رفتن رو تازه ياد گرفته بودم و ميتونستم در ده راه برم و بدوم. چه كيفي داشت. ...
نویسنده :
مامان هلیا و هلما جون
12:39
سيزده بدر87
تولد 2 سالگي
ماه من تولدت مبارک هلیا و دختر عمه ها مادرجون و بابا بزرگ تولد سارا و مونا (عید88) ...
نویسنده :
مامان هلیا و هلما جون
9:38
تولد 1 سالگي هليا جون
همگي خونه ماماني بوديم.شام بابا پيتزا خريد چون من خيييلي پيتزا دوست دارم. آب دهنم راه افتاده ...
نویسنده :
مامان هلیا و هلما جون
13:40
اولين مسافرت
8ماهه شدم. با بابا و مامان رفتيم كوچصفهان.(عروسي خواهر همكار بابا). انگار خيلي اذيت كردم.زيادم گريه كردم. همه براي ساكت كردن من بسيج شده بودند. &nbs...
نویسنده :
مامان هلیا و هلما جون
12:35
هليا كوچولو
اولين عكسي كه هليا اپلود كرد.
براي مامان مهربون و عزيز من ...
نویسنده :
مامان هلیا و هلما جون
8:42