اردبیل 93
امسال اردیبهشت هم اردبیل رفتیم. آخه بابا نذر کرده هر سال بره. تا حالا اردیبهشت اردبیل را ندیده بودم.
چه منظره هایی. همه جا سبز و هوا خنک. عمه شکوفه - سحرانه - فرح جان و مادرجون همراهمون بودن.
با سارا و مونا خیلی بازی کردم و خندیدم. کلی هم آب تنی کردیم.
جنگل گیسوم
هلیا و سارا
گردنه حیران
این دسته گل را برای مامان جونم درست کردم. بفرما
من و مونا و سارا و عمه
هلیا اخمالو منم من
من و بابا و مونا . اسبه به ما زبون درازی می کنه.
یکی توپو بگیره.....
کلاهم خوشگله؟ مثل لی لی بیت شدم.
روستایی نزدیک سرعین.
مامان با کمک بقیه یه آش دوغ خوشمزه درست کرد.
بابا واسمون یه بره کوچولو گرفت.
سردم شده
چشمه بولاخلار - نیر
موقع ناهار
گردنه حیران (برگشتن)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی