هلیا جونهلیا جون، تا این لحظه: 17 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره
هلما جونیهلما جونی، تا این لحظه: 9 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

هلیا و هلما گلهای زندگی ما

اردبیل 93

امسال اردیبهشت هم اردبیل رفتیم. آخه بابا نذر کرده هر سال بره. تا حالا اردیبهشت اردبیل را ندیده بودم. چه منظره هایی.  همه جا سبز و هوا خنک. عمه شکوفه - سحرانه - فرح جان و مادرجون همراهمون بودن. با سارا و مونا خیلی بازی کردم و خندیدم. کلی هم آب تنی کردیم. جنگل گیسوم هلیا و سارا گردنه حیران این دسته گل را برای مامان جونم درست کردم. بفرما من و مونا و سارا و عمه هلیا اخمالو منم من من و بابا و مونا . اسبه به ما زبون درازی می کنه. یکی توپو بگیره..... کلاهم خوشگله؟ مثل لی لی بیت شدم. روستایی نزدیک سرعین. مامان با کمک بقیه یه آش دوغ ...
1 خرداد 1393

نوروز93- بوشهروشيراز

بابا برای مسافرت نوروز بوشهر رو پیشنهاد کرد. آخه اونجا دوستا و همکارای زیادی داره. فکر نمی کردم که اینقدر خوش بگذره.  دوست بابا قایق داشت و ما رو تا نزدیکی جزیره سه دندون برد. کشتی ها رو هم از نزدیک دیدیم. اینقدر دریا صاف بود که میشد ماهی هارا دید.هوا عالی بود.غذا قلیه ماهی و ماهی کباب .شوریده و میگو خوردیم. ولی برای من خیلی تند بود. پارک دلوار خونه رئیسعلی دلواری شیراز - حافظیه باغ جهان نما حمام وکیل پاسارگاد   ...
23 ارديبهشت 1393

هليا جون كلاس اوله

پیش دبستانی خونه عمه صبح زود مامان از خواب بیدارم کرد. دارم صبحانه می خورم. در راه مدرسه صف صف کلاس خانم وحید 1/3 داریم میریم تو کلاس سالن امام علی. جشن کلاس اولی ها بعد از مدرسه لباسامو عوض کردم تا مامان ازم چند تا عکس بگیره. اتاق من من و رد پای آبی عقد دایی محمد       ...
22 ارديبهشت 1393